الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
نمیدونم چرا یهو یاد فیلم شبی که ماه کامل شد افتادم😯
همیشه توکلت به خدا باشه وامید وار باش؛ نا امیدی از جانب شیطان است.همیشه سعی کن خوبی های اطرافیانتو پیدا کنی و تو ذهنت مرور کنی؛ روزی دوتا خوبی پیدا کن👌امکان نداره پشیمون بشی از اینکار.به مشکلات بخند و بهشون ثابت کن تو اشرف مخلوقاتی و قوی تر از اینی هستی که بخواد زمینت بزنه؛ پاشو و مقاومت کن و نابودش کن😊.وقتی میم مشکلات رو برداریم زندگی شیرین می شود خـدا گر ز حــکـمـت ببندد دری ؛ ز رحـمـت گشاید در دیگری. برای سلامتی و ظهور منجی عالم بشریت ؛امام زمان (عج) صلوات بفرستید.
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
بعضیا حرف زدن بلد نیستن کاش حداقل حرف نزدن بلد بودن🙄😒. من تمایلی ندارم قضاوت های بعضی کاربرا رو درباره خودم بدونم لطفا اگه نظری درباره من و نظراتم دارید برای خودتون نگه دارید حق با شماست نیازی نیست وقتتونو تلف کنین
نمیدونم چرا یهو یاد فیلم شبی که ماه کامل شد افتادم😯
اون پاکستان بود عزیز😐
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍
همیشه توکلت به خدا باشه وامید وار باش؛ نا امیدی از جانب شیطان است.همیشه سعی کن خوبی های اطرافیانتو پیدا کنی و تو ذهنت مرور کنی؛ روزی دوتا خوبی پیدا کن👌امکان نداره پشیمون بشی از اینکار.به مشکلات بخند و بهشون ثابت کن تو اشرف مخلوقاتی و قوی تر از اینی هستی که بخواد زمینت بزنه؛ پاشو و مقاومت کن و نابودش کن😊.وقتی میم مشکلات رو برداریم زندگی شیرین می شود خـدا گر ز حــکـمـت ببندد دری ؛ ز رحـمـت گشاید در دیگری. برای سلامتی و ظهور منجی عالم بشریت ؛امام زمان (عج) صلوات بفرستید.