من برای اتاقمو پارچه ای گرفتم ..ولی اشپزخونه و بالکن زبراس
دچار ِ عشق ِ تو که می شوم دلم از ذوق سوت میکشد.. عجب تفاهمی داریم ما تمام ِ دغدغه ام این است زودتر به دنیا بیایی. زودتر باسواد شوی با سواد ِ عشق. تا بفهمی که جان ِ من چقدر تو را عاشق است نازکم دلیل ِ این همه رعایت ِ عاشقی ِ من حضور ِ توست جانکم. به من نگاه کن ببین چگونه دوستت دارم چگونه وقتی حتا نمیبینمت ، بیشتر دوستت دارم. از کنار ِ باغ ِ خاطراتم که رد می شوم تو بهترین خاطره از تمام ِ امسالی... عزیزکم چه خوب که هستی چه خوب که قرار است بیایی تا قاصدک بچینیم برای هم آرزو کنیم چه خوب که من قرار است مادرت باشم قرار است به جان من قسم یاد کنی قرار است صدایم کنی قرار است هزار بار برایت لالایی بخوانم تا بخوابی... و وقتی که خوابی دلشور ه داشته باشم که مبادا کابوس ببینی... قرار است برایت و ان یکاد بخوانم که چشم زخم نبینی قرار است با تو راه روم که یاد بگیری ...زمین نیفتی. و هزار قرار دیگر که فقط خدا میداند چقدر شنیدنی و ُ دیدنیست. تو از خورشید هم برای من گرم تری از ماه هم زیبا تری😍❤ ۱۴۰۰/۰۱/۲۶
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.