بیاین بگین تجربه خاصی دارین؟
چجوری باید نوشت؟
باید هر روز نوشته بشه؟
من اومدم خونه خواهرم قرنطینه شدم و دفتردستکم خونه خودمونه.
هرچی میدونید بگید خواهشن
من شوهر میخوام.
البته بعد از این کرونای لامصب
نامه به فرشته😳 قضیش چیه😅
اینا همش خرافه های عصر جدیده،
فقط دعا کن، اونم خالصانه.
خانم دکتر ، دیپلم بودی سه سوت شوهرت میدادن ، شما لقمه ای هستی که تو گلو گیر میکنی
اسم کاربریت چیز دیگه میگه
از خدا بخواه از امام زمان بخواه
ببخشیدا با احترام ب شما و سایر دوستان.من فقط نظر شخصی خودم رو میگم.ب نظرم اینا چرت و پرته. چرا وقتی ائمه رو داریم،امام زمان رو داریم ب جای توسل دست ب دامن این خرافات بشیم؟؟؟تو هیچ کتاب دینی ندیدم ک عالمی ،بزرگی،حکیمی به فرشته ها نامه بنویسه. اینا خرافاتیه ک ب خ وردمون میدن.
ببین یه روز که نی نی یار دم دستم بود که تاپیکمو بترکونه بهتون میگم چقد توسل و توکل کردم. و چه دعاهایی کردم که همش از روی اخلاص بود. من میدونم بهم حاجتمو میدن ولی دوست داشتم یه مقدار زودتر باشه.
منکر خدا پیغمبرم نیستم. این تاپیکم خیلی کلنجار رفتم که بزنم تا ببینم نظر دیگران چیه
وقتی در مورد نامه به فرشته ها سرچ کردم دیدم نوشته با اینکار به ضمیر خودمون میقبولونیم که چیزی که میخوایم قابل انجامه
من توی ناامیدی دارم دست و پا میزنم و واقعا نه اینکه به خدا و امام امید نداشته باشم. حس میکنم زیادی آویزون شون شدم 😂 خجالت میکشم ازشون
چون من اونی نیستم که ازم خواستن باشم ولی بازم من دست گداییم سمتشون درازه
حسمو میتونی درک کنی؟ نتونستم خوب توصیف کنم
ببین این مشکلی بود که گریبانگیر منم شد ، تو فامیلامون پسر تحصیلکرده نداشتیم ، سطح خانوادمون هم طوری نبود که از جای خوب برام خواستگار بیاد ، مشکلات زیادی داشتم ، از یه طرف هم یه مدت اومدم خونه بیکار نشستم ، حساب کن چقدر زحمت کشیدم اومدم نشستم بیکار ور دل پدری که از پس مخارج خودشم بر نمیومد ، در نهایت با یکی ازدواج کردم ، زیاد بهم نمیخورد ولی الان دوستش دارم ، خیلی مهربونه
هم دانشگاه هستم هم یه مدتی کار کردم و از مدتی که رفتم بیمارستان دیگه سر کار نرفتم.
ببین من تحصیلکرده برام یعنی مثلا ارشد هم باشه قبوله ب شرطی ک بقیه معیاراش اوکی باشه. یا حتی لیسانس باشه ولی وضع مالیش توپ باشه. چشمداشتی ب مال و منال کسی ندارم بخدا در آینده خودم میتونم درآمد خوبی داشته باشم ولی خب اونی که لیسانسه و از منم بزرگتره لاقل باید بعد از لیسانسش به بطالت نگذشته باشه دیگه. خودش باشه و یه لا قبای تنش! آدم میترسه این اشخاص رو بعنوان تکیه گاه انتخاب کنه
معیار اولم اخلاق و ایمانه. ایمان هم منظورم اینه که اهل گذروندن خط قرمزای آنچنانی نباشه و ببخشید خرحزب الهی هم نباشه. نرمال و معمول
و توی خانواده درستی بزرگ شده باشه
الویت بندی کنم پول داشتن یا نداشتن معیار یکی مونده به آخرمه.
معیار آخرمم اینکه ظاهرش به دلم بشینه منظورم خوشگلی و زشتی نیس. چهره مردونه ای داشته باشه که من ازش سیگنال خوب بگیرم
آره عزیزم درکت میکنم
منم قبلا ی دفتری داشتم نامه مینوشتم اما برای خدا
و دفتر شکر گذاریم بود
اول بابت چیزایی که دارم از خدا تشکر میکردم بعد برای اطرافیانم خیر وثروت میخواستم وبعدم آرزوی خودمو
حتی برای کسانی که بامن خوب نیستن هم خیر میخواستم
اونروزا برتم گشایش مالی ایجاد شد وقتی یک هفته از شروع شکر گذاریم گذشت
میخوام بگم بنویس اما مخاطبت خدا باشه
میفهمم چی میگی منم بارها خواسته هامو خواستم واونی نبودم که خدا خواسته وشرمنده شم
با همین حال شرمندگیت درشو بزن
بگو ببیندت که باز درخونشی
انشالله به خواستت برسی به همین زودی عزیزم
بابت نعمت ها شکر گذاری کن وخواستتو بخواه
بهش میرسی انشالله بزودی🙏
ضمنا یه وقتی خیلی مهربون و رمانتیک گونه بودم هرکی باهام حرف میزد جذبم میشد. حتی الانم تقریبا همینه ولی کیس مناسب نمی بینم که بتونم جذبش کنم. رو همکلاسی فکر نمیکنم. دیگه هم اهل دوست و رفیق بازی نیستم (بعد از کربلا رفتنم) سنتی ام جوری نیست که دیده بشم. ینی فک و فامیل به دردم نمیخورن. خیرخواه هم نداریم که معرفی کنن اما تا دلت بخواد حسود داریم. حتی برادرای خودم حسادت میکردن یه مدت.
دامادامون حسادت میکردن.
اینم حرف من نبود کسانی که رفتار اطرافیانو میدیدن میگفتن خیلی حسادت میکنن بهت. چون من علی رغم موفقیت هام اصلا اهل تفاخر و اینا نیستم و مهربونم
دقیقا مثل خود من فکر میکنی ، منم منتظر موندم ولی وقتی سنم از سی گذشت خانوادم شروع کردن به اذیت کردن، با زبون بی زبونی یجوری برخورد میکردن که انگار زیادی ام ، البته من الان خیلی دوستشون دارم ، هربار تولدم میشد غمم میگرفت که یه سال بزرگتر شدم ، هر خواستگاری میومد برام خط و نشون میکشید برای حقوقم ، حجابم ، مهریه پنج سکه ای ، بمرز جنون رسیده بودم ، دیگه با همه قهر کردم ، تا اینکه یکی پیدا شد سطح تحصیلاتش لیسانس بود ولی از یه دانشگاه غیر معتبر ، کارش هم بدک نبود کارمند یه شرکت خصوصی ، اولین بار دیمش وحشت کردم ، ظاهرش بمن نمیخورد ، من یه دختر باز و بیحجاب ، اون بسیجی تاب ، همون جا گفتم برو پی ژندگیت بدرد هم نمیخوریم ، با آنچنان غصه ای تو چشام نگاه کرد که دلم سوخت ، خیلی باهام خوب برخورد کرد هرچند خانوادش اصلا راضی به این وصلت نبودند ولی انقدر پاک بود و مهربون که منفیاشو ندیدم و جواب مثبت دادم ، و همچنانم دوستش دارم ، اینم بگم خواستگار داشتم استاد دانشگاه و عضو هییت علمی دانشگاه تهران ، رفتیم بیرون انقدر اخلاق های بدی داشت که حتی یک دقیقه هم نتونستم تحملش کنم و با هم دعوامون شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
