سلام.من شوهرم تو بیمارستان کارمنده.ینی بیشتر وقتا شیفته.یه شب مادرشوهرم دعوتمون کرد خونشون ولی شوهرم نبود گفتن پس خودت بیا منم رفتم همه بچه هاش بودن.دوتا خواهرشوهردارم یکیشون خیلی خوبه عین مادرم دوسش دارم ولی یکی دیگشون خیلی بامن بده اصلا چشم دیدن منو نداره و همیشه یه سنگی بودی جلوی پامون.خلاصه اون هنوز نیومده بود.منم با همون خواهرشوهرم که خوبه و شوهرش و بچه هاش داشتیم پانتومیم بازی میکردیم.یه دفعه اون یکی و شوهرش از راه رسیدن و اخماشوکشید توهم گفت مگه بچه این و این مسخره بازیا چیه و زشته و ازاین حرفا...اون خواهرشوم که خوبه گفت ولش کن ما بازیمونو میکنیم منم گفتم نه ادامه ندیم.یه وقت شر درست میکنه.اخه خیلی بدجنسه.ما اومدیم نشستیم.یهو دراومد به من گفت چرا اینقدر دارین با همدیگه پچ پچ میکنین و شروع کرد چیز گفتن به من.منم پاشدم رفتم تو اتاق.چون پدرشوهرم و مادرشوهرم مریضن و نمیخواستم دعوایی پیش بیاد و اینکه واقعا دوسشون دارم.تا رفتم تواتاق شروع کرد بهم فحش بده و فک کرده بود من رفتم زنگ بزنم به شوهرم بگم.درصورتی که من اصلا همچین ادمی نیستم و شوهرمم شیفت بود و میگفتمم کاری ازدستش برنمیومد فقط حرص میخورد.رفتم تواتاق که ینی بحث تموم شه بعد بیام بیرون اما وقتی دیدم داره بهم جلو اون همه ادم فحش میده عصبانی شدم رفتم بیرون بهش گفتم حرف دهنتو بفهم.اونم پاشد اومد طرفم و باهم گلاویز شدیم...از اون شب گفتم قیدشو میزنم.اما اون دیروز زنگ زد خونمون ینی با شوهرم کارداشت منم تلفن رو قطع کردم.جواب ندادم.شوهرم بعدش ناراحت شده و میگه هرچیم باشه خواهرمه.منم گفتم زنگ بزنه به گوشیت.چرا به خونه زنگ میزنه؟ناراحت شده ازمن.دیگه خسته شدم ازبس تو هرشرایطی پشت خواهرشه حتی اون خواهرشوهرم و همه اونایی که اونجابودن میگفتن تومقصر نبودی و تقصیر خواهرمون بود.اما شوهرم اصلا به من فکر نمیکنه.اون ناخنی که روصورت من کشید هنوز جاش هست.ولی من بازم شکایت نکردم.اخه چقدر من باید گذشت کنم بخاطر شوهرم واون اصلا منو نبینه و درک نکنه؟خیلی خسته شدم😔
بازم خداتو شکر کن که خانواده شوهرت گفتن که تو مقصر نیستی. مادرشوهر من بود که میگفت مگه دختر بیچاره ام چی گفت. دختر من دلش پاکه هیچ منظوری نداره و همه تقصیرهارو گردن عروس مینداخت
بگوزنگ بزن از خواهرت وشوهرش قضیه رو بپرس.مطمئن اش اون به زندگی شما حسادت داره؟زندگی تو از اون سرتره؟چون خواهرشوهر من وقتایی که من چیزی بخرم یا شوهرم سورپرایزم کنه وآسم کادو گرون قیمت بگیره باهام در میفته بهم رونمیده دوماه خونمون نمیاد باهام قهر میکنه
متاسفانه چون شوهرت چیزی نمیگه خواهرشوهرت جرات همچین کاری رو داره. چون خودم هم تجربه اش رو دارم. خانواده شوهرم به جاریم جرات چپ نگاه کردن ندارن چون بعدش حسابشون با برادرشوهرم هست که آبرو براشون نمیذاره. ولی شوهر من خجالتیه. منم تصمیم گرفتم هرکس هرچی بهم گفت خودم همونجا جواب درست و حسابی بهش بدم و بشونمش سرجاش تا از شوهرم انتظار نداشته باشم