خانوما بیاین راهنماییم کنین
مامان من خیلی آدم سلده ای هس خیلی دل نازکه ولی وقتی از کسی بدش میاد دیگ هیچ وفت ازش نمیگذره
با عمم اصلا خوب نیست چه خوبی کنه چه بدی همونه درنظرش بعضی اخلاقاشو درک نمیکنم
وقتی میرنجه یذره سیاست نداره بتونه با ملایمت حرف بزنه هرچی تو دلش و ذهنشه ب طرف میگه
نمیتونه خودشو کنترل کنه
بعصی وقتا ک ناراحت میشه حتا تو خابم آروم نیس. ی اتفاقو چند بار بازگو میکنه درطول روز
چیکار کنم کمکم کنید😔
بعضی وقتا خستم میکنه
مامان منم همینطوره
هر حرفی رو بگی طاقتش نمیاد تا بع طرف بگه
ما دیگه عادت کردیم و خیلی مواظب حرف زدنمونیم
اره مامان منم اینطوره
از وقتی یائسه شده اینظور شده
انگار یه جور وسواس فکری پیدا کرده به گفتن خرفاش
و یه چیزی که اذیتم میکنه حرف کسی رو باور نمیکنه
مثلا من بگم فلان مغازه بسته س میگه بزار برم ببینم
تا خودش نبینه باور نمی کنه
ما هیلی صمیمی بودیم دلم برای قدیما خونه
از من دور شده انگار
هر چی سنشون بالاتر میره بد تر میشه
فقط باید سرشون گرم باشه من دیروز برا کاموا بردم که اسکاج ببافه برای هممون
من چند تا گل گرفتم چند روزی،سرش گرم اونا بود
همش از بیکاری و تنهاییه
ارثی هن هست
ما هم یه روزی همین میشیم
