سلام دلم خیلی گرفته اومدم یکم آرومم کنید شاید من دارم اشتباه میکنم
عروس خانواده داییم شدم همشون دخترا زا منم ب لطف و مرحمت خدا دختر دارشدم ک روزی هزار بار شکر میکنم
دخترم سه ماهشه پسر خواهر شوهرم ۶ماهس اما تمام توجهات ب سمت اونه خسته شدم از این همه تفاوت اصلا دختر منو نمیبینن اگه قشنگترین لباسارم بپوشه هیچ توجهی نمیکنن پدر شوهرم ک حتی نگاشم نمیکنه میبرمش جلوش میخندونمش اما دریغ از یه نگاه واقعا درک نمیکنم چرا باید این کارا رو کنن وقتی پسر خواهر شوهرم میاد میزارنش رو سرشون وقتی هم ک نیس با عکسا و فیلماش حال میکنن جوری شده ک دخترمم حس میکنه دوسش ندارن همین ک میایم خونه پدر شوهرم بی تابی میکنه ولی خونه خودمون آرومه
ببخشید طولانی شد ولی باید خودمو خالی میکردم