برنجمو میخواستم ابکش کنم اما اینقد دیر رفتم سراغش که شده بود یه تیکه خمیر ...همون لخظه مهمونام اومدن
دیگ خودتون حالمو درک کنید
یبارم شمارش از دستم در رفته بود کلی مهمون داشتم برای اولین بار میومدن خونمون....اینقد برنج کم بود که نزدیک بود از خجالت بخار بشم