اون لحظه خداشاهده تنها چییییزی ک ذره ای برام مهم نبود مژه هام و حالتش بود حتی وقتی داشتم چشممو میشستم سعی کردم تاحد زیادیشو بکنم ک موفق شدم ، رفتیم داخل بیمارستان حتی تااونجام با کمک همسرم رفتم به زور لای چشم راستمو باز کردم ک نخورم زمین ... رفتیم دنبال چشم پزشک تشریف نداشتن رفته بودن مرخصی😕 گفتن باید بری بیمارستان راه اهن اونجا فقط دستگاه چشم داره ، اراکیا میدونن کجاست
خلاصع دوباره شلان شلان رفتیم اون سر شهر ، سرتونو درد نیارم اونجا دکتر چشممو باز کرد ، باز کردن همانا و شررر شرررر اب و عفونت بیرون ریختن همانا ... دکتر گفت من تا حالا اینجوریشو ندیده بودم همزمان چشم سمت چپم هم عفونت،ویروسی گرفته بود هم باکتریایی هم یه چیز دیگه
یه،عالمههههه برام قطره و،پماد و ژل شستشو نوشت
من با کلی درد و گریه رفتم خونه مامانم ک ازم مراقبت کنه
بنده خدا کلی گریه کرد گفت از اول تقصیر من بوده من اینو انداختم تو سرت حالا من با چشم داغون داشتم اونو دلداری میدادم ، گفتم برو ریمور بیار اول از همه از شر اینا خلاص شم و برای بار دوم تو اون پنج سال کلا ریمو کردم
شروع کردم قطره ها رو مصرف کردن بچه هاواقعا خیلی بد بود قطره ها؟باعث سری بی نهایت چشمم میشد هی خواب بودم چشمم تار میداد کلاقرمز قرمز بود