سلام دیشب من یه استوری غمگین گزاشتم حالم خوب نبود و ناراحت بلودم تنهاتوخونه شوهرمم با دوستاش بیرون بود عصبانی بودم و ناراحت یه استوری ناراحت کننده گزاشتم بعد اونم فوری یه غمگین ترشو گزاشت اومد خونه گفت استوریمو دیدی گفتم اره. گفت چطور هیچی نگفتی گفتم برام مهم نیست ادم حسش ک به یکی عوض شه حساسیتاش ازبین میره. دیگه سرهمین دعوامون گرفت... ببینید تو شهر ما هنوووز طایفه گری هست و بحث خان و کدخدا
بعد شوهرم از یه طایفه بزرگ و اسم و رسم دارن ما نه. نه اینکه طایفه من بد باشه ها ن ولی به اسم و رسم داری اونا نیستش
یدفه دراومد گفت منو باید اتیش میزدن که اومدم از طایفه فلان(ک طایفه من باشه) زن گرفتم و همه میگن مگه قحطی اومد بود ک رفتی تو این طایفه....
حالا جالبیش اینه ک ایشون به شدت خجالتیه جوریه ک من هرجا باش میرم کلی خجالت میکشم چون اصن حرف نمیزنه سلام و علیکم خیلی اروم و همشم دیگه سرش یا پایینه یا تو گوشی همیشه هم سعی میکنه تو جمع ظاهر نشه
منم بش گفتم تا دیروز مث سگ التماس درخونمون میکردی حالا منم منم میکنی؟ من کاری به طایفت ندارم ولی خودت مگه چ گوهی هستی تو که اینقدر ادعات میشه و میگی ازهمه بهتری چطوره که روت نمیشه باکسی حرف بزنی. بیچاره خداروشکر این کرونا اومد وگرنه من این عید با چ رویی باتو میرفتم خونه فامیلام. تو همیشه باعث شرمندگی و خجالت منی. اونم اتیش گرفت گفت برو خونه بابات تا جداشیم که باعث خجالتت نباشم... خعلی عصبیم. همیشه وقتی دعوامون میشه پای خانواده رو وسط میکشه. خدا شاهده هیچی از هیچ لحاظی ازش کم ندارم.. میخام امشب برم خونه بابام.ولی روم نمیشه