مامانم چهل روزه فوت کردن😔
تا بود قدرشو نمیدونستیم الان جای نبودنش خیلی درد اوره 
عمل قلب باز کردن و همه چیز رضایت کننده بود ولی متاسفانه سکته قلبی کردن
یک هفته اول چون همه بودن و اون موقعه کرونا نبود میشد غذا از بیرون سفارش داد
الان تنها کسی که همه کارای آشپزخونه و غذا پختنو انجام میده منم ، نمیگم خسته نمیشم ولی خواهرم همکاری نمیکنه 
پدرم و برادرم بلد نیستن ولی پدرم خیلی دخالت میکنه خستم کرده بس که تو همه چیز نظر میده 
پلو کم درست کن ، روغن کم بریز ، نمک بزن ، فلان نکن 
منم فقط میگم باشه چشم ومیگذرم
سه چهار روز پیش به خواهرم گفتم من میگرنم سینه مرغ رو گذاشتم بپزه سالاد ماکارونی درست کن ( اینم بگم نه که بلد نباشه هااا میگه خسته میشم طولانیه آشپزی نمیکنم ولش کن یه حاضری بخورن!!!) هر روز که نمیتونم حاضری درست کنم
سالاد ماکارونی بدون گوشت مرغ درست کرده!!! 
میگم پس سینه مرغو چرا استفاده نکردی میگه یادم رفت!!!!!!!
از اونور من یه چیز دیگه گذاشتم بابام نصف و نیمه شنیده میپرسه نهار سینه مرغ گذاشتی😭
خسته شدممممم من دو روز دیگه خودم باید برم سرکار !!! 
بخاطر مراسم چهلم مامانم که فرداس موندم خونه امروز کارا رو بکنم چون کمکی ندارم 
چی میشد خدا منو جای مامانم میبرد😭
دیگع دوس ندارم مامانم نیس منم باشم😔