سه ساله عقدم
همسرم یه بیماری داره که جز من و خانوادش کسی نمیدونه و داره درمان میکنه
اوضاع کار هم که داغونه
خانوادش دوتا بچه دارن نه عروسی میگیرن،نه کمکی میکنن
الانم می خوان پسر ۱۸ سالشون رو بفرستن خارج با پول
خودشونم برن
شوهر منم انداختن رو من و به روشون نمیارن
اشکام داره میریزه
سه سال سختی های پسرشون رو تحمل کردم
با همسرم داریم له میشیم زیر بار مشکلات
حتی دله مادرش واسه پسر خودش نمیسوزه