سلام دوستان
ما یه همسایه داریم دختر مجرده طبقه بالاعه ماس اون اولا که تازه اومد ما نمیشناختیمش و زیاد باهاش کاری نداشتیم بعد یکی از دوستان اومد خونمون شیرینی تر اورد نه من نه شوهرم زیاد شیرینی جات دوست نداریم و گفتم خراب میشه ۵-۶ تاشو بردم دره خونه این دختر خانوم بعد شد شروع اشنایی ما بعد یه وقتا حوصلم سر میرفت میرفتم پیشش همش از کشتار وکشتن و اینا حرف میزد هی میگفت طبقه سومیا و چهارمیا دارن یکی میکشن بعد من از انرژی منفی بدم میاد اومدم خونمون دیگه نرفتم پیشش این خانوم هی وقت و بی وقت میامد درمیزد میگفت داری داد میکشی سر شوهرت بعد من گفتم ن ما داریم تلوزیون میبینیم 😐 چه دادی؟؟ چند بار همینجوری اومد به صحبت های من وهمسرم گوشمیداد اومد ازم پرسید اونشب با شوهرت حرف میزدی صداتو شنیدم پوریا کیه ؟؟ گفتم دوست شوهرمه بعد گذشت دختره ساعت ۷ صبح اومد فرداش در زد که داری با شوهرت دعوا میکنی؟؟ من جوابشو ندادم ساعت ۹ صبح شروع کرد به زمین میکوبید که سقف ما بود به شوهرم گفتم زنگ بزنیم صاحبخونش این دختره کم داره نگودختره شنید داد میزد یعنی داد و بیداد به تو چه من صدا در میارم توخونم ؟؟ میخوای منو به گ*ا بدی؟؟ من دیدم داره اینجوری داد میزنه از ترس رفتم تو وقت و بی وقت صدا کلید دره خونه در میورد میومد تو راه پله دوباره میرفت تو مثلا ساعت ۳ نصفه شب بعد دیدم صدای تیشه ای میاد که به دیوار میزنن صدای ریختن دیوار و رو سقف حسمیکردم قشنگ بعد طبقه سومی دو تا پسر مجردن با همسرم صحبت میکردن میگفت ساعت ۳ نصفه شب میاد در میزنه میگه دارین چیکار میکنین کسیو سر به نیست میکنین؟؟ گفت یه بار داداشم خواب بود گفت اینوکشتی که خوابه؟؟ یا میاد در میزنه دیگه میاد همینجوری تو خسته شدیم دیگه ساعت ۷ صبح هر روز در میزنه دیگه ساعت ۷ میشه میدونیم میاد میگیم ما نبودیم بعد یه شب خوابیدیم صبح پاشدیم برق نداشتیم گفتیم شاید قطع کردنشوهرم زنگ زد اومدن از اداره برق گفت اقا این فیوز شل شده دیگه اینجوری شد تماس نگیر با ما یکی از توساختمونشل کرده خودتون سفت کنین بعد من زیر نظر گرفتن فیوزو دیدم ن بابا کاره دخترس اول کاغذ نوشتیم که همسایه محترم لطفا فیوز ودست نزنید بازم رفت خاموش کرد زنگ زدیم صاحبخونش شوهرم گفت هر مشکلیواسه اثاث برقی پیش بیاد شما مسئولید چونچند بار بهتون خبر دادیم که این خانوم این هی فیوز وشل میکنه و شما توجه نکردین که طبقه سوماومد با سیم دره کنتور برق رو بست و ایناچند ساعت بعد صابخونش اومد با دعوا که مشکل چیه دختره اصلا پایین نیمد از پشت ایفونمیگفت ن منمشکلی ندارم مثل بعضیا چقولی کنم طبقه سومی گفت دختره مجرده چیکار میتونیم دیگه خستمون کرده هی میاد در میزنه نانچیکو جلومون تکونمیده برا خونه تهه خونه کوچه پلیس برده که سرو صدا میکنن صاحبخونشگفت جمع کنه بره من تا صبح اینجا میشینم ماهم گفتیم فضولی میکنه وسروصدا داره فیوز واینا خلاصه قرار شد که این خانوم یه اذیت دیگه ای بکنن کل ۵ طبقه زنگبزنن پلیس بیاد بعد دیگه سکوت شد خداروشکر
اونایی که مجرد زندگی میکردن رفتن پیش خانوادشون ولی این خانوم هست صبح امروز ۷ صبح یهودیدم شیشه ریخت پایین 😦شیشه اشپزخونش و ریخت از کوچه پایین و تا همسایه رفت زنگش رو زد گفت بیاین تمیز کنین لطفا ولی هنوزم شیشه پاپنجره ماس درست حسابی جمع نکرد واقعا نمیدونم به اینجور ادم چی میشه گفت ک خودش با خودش دعوا داره نمیدونم دیگه چیکار کنم از دستش یعنی با ترس و لرز پاشدیم
موعد اجارش تا شهریوره🥴