منم ب همین خاطر از دختر داییش متنفرم و هرسری شوهرش بهم نگاه میکنه کیف میکنم و ارزو میکنم ک ای کاش ی روزی سر من تو زندگی اونا دعوا شه و اونم کتک بخوره
حتی ی سری شوهرم سفر بود و همگی خونه خواهر شوهرم دعوت بودیم ، ولی من تنها رفتم
شوهر دختر دابی شوهرم داشت منو قورت میداد حتی وقتی ک تشنم شد واسم اب ریخت و سر سفره کلا حواسش بود ک من چیزی احتیاج نداشته باشم ، همین ک تنها میشدم میومدسمتم ک سرتاپامو نگا میکرد
خانواده شوهرم خیلی شادن و تو همه مهمونیاشون میرقصن ، من اون شب چون شوهرم نبود نمیخواستم برقصم ولی همه اصرار کردن و منم رفتم وسط
دختر دایی شوهرمم فیلم بردار بود و شوهرشم ک دید این حواسش نیست کلا منو با شه*وت نگاه میکرد ، بخدا انقد اون شب از نگاهش عذاب کشیدم ک نگو 😢
شبایی مثل این کم نبودن و اون منو همیشه همونطور نگاه میکنه
هم عذاب وجدان دارم هم لذت میبرم چون میدونم بلخره دختر دایی شوهرمم مث من کتک میخوره و زندگیش پر از دعوا میشه😔😔
من کینه ای نیستم ولی واقعا دلم شکست😢😢