2777
2789

آره حتما بده

چ کار خوبی 

ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته‌ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

اگه دوسش داری هنوز و برات مهمه آره

دنیا ارزش نداره آدم از دو روز دیگه خبر نداره 

همین امروز یکی از دوستام دخترخاله ۲۰ سالش تو حموم خیلی ناگهانی فوت شد

واقعا دنیا ارزش نداره ادم با قهر و دلخوری و .. بخواد زندگی کنه

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

من یک بهم پیام دادکه باهاش قهربودم بدی بزرگی درحق کردم توگذشته داغونم کرد کلی حرفش زدم   

💞💞💞من شاعرم، تلخم، غم انگیزم، بداخلاقم اماتوخوب مطلقی ازمن نمیرنجی💞💞💞♏

من تاپیکاتو نخوندم ولی ببین اخلاقش چجوریه کینه ای هست یا نه،من چند سال برای اولین بار خواستم برم اشتی انقدر ضایع شدم😑دیگه هم این کارو نمیکنم

با نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد..

مردم چه مهربون شدن 😂😂😂

صلح طَلَب ، اما جَنگ بَلَد😎💖 دوستان اگه اطلاعاتی راجع به شرایط وام مسکن میخواید بدونید اینجا نوشتم، امیدوارم به دردتون بخوره، به امید صاحبخونه شدن تمام هموطنانم🙏💖
من تاپیکاتو نخوندم ولی ببین اخلاقش چجوریه کینه ای هست یا نه،من چند سال برای اولین بار خواستم برم اشت ...

منم همچین شدم با خط دیگه زنگ زدم کم مونده بود جد پدریم از قبر بیاد بیرون اینقدر که به مرده زنده من فحش داد

منم همچین شدم با خط دیگه زنگ زدم کم مونده بود جد پدریم از قبر بیاد بیرون اینقدر که به مرده زنده من ف ...

چه بد،به من فحش نداد نگاهشو بی تفاوت کرد یه کلمه ای گفت که خیلی سوختم ،بعد خودش گریش گرفت مثلا روشو کرد اونطرف که من نبینم و رفت😑نمیدونم فازش چی بود

با نسیمی دفتر ایام بر هم میخورد..
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز