شوهرم خیلی بد دهن،. یعنی روز نیست که بهم احمق و زر نزن و... نگه
همیشه هر اتفاقی میوفته سریع تقصیر و میندازه گردن من
بارها بهش گفتم بسه هرچقدر صبر کردم، این دفعه بی احترامی کنی دیگه ملاحظه هیچ چیزی رو نمی کنم
تلوزیون مون از دیروز به مشکل خورده، امروز صب روشن کردم صدا داشت تصویر نداشت، بهش گفتم گفت همکارم میره فلان شهر(چهل دقیقه تا اون شهر فاصله) میدم ببره تعمیر، تلوزیون روشن کردم همه چیز خوب بود، به گفتم الان که خوبه، بازم هر طور صلاحه خودت
شوهرم زنگ زد تعمیر کار اونم گفته بود هر وقت خاموش شد دیگه روشن نشد بیار
دوباره شب روشن کردیم صفحه سیاه
شوهرمم هر چی از دهنش در اومد بار من کرد که من میخواستم ببرم تو نزاشتی، حالا دیگه درستش نمی کنم، تواین قرنطینه، بپوسین
منم گفتم الکی قاشمار بازی در نیار خودت گفتی تعمیر کار گفته هر وقت دیگه روشن نشد،
هی به من فحش داد و منم جوابش دادم
شب قبل هم گفته بودم دیگه صبرم سر شده، بچم هم قد من شده و تو جلوی روش به من بی حرمتی می کنی
دیگه عصبانی شد که چرا مثل همیشه سکوت نمی کنم تا اون راحت فحش بده تقصیر و بندازه گردنم
محکم زد تو صورتم، منم دستش و چنگ زدم که جاش موند
گفتم دیگه فقط طلاق، هر چقدر صبوری کردم درست شی بی فایده بود
اونم گفت عیب نداره تا بعد کرونا طلاق
منم زنگ زدم مادر شوهرم و اول گوشی و دادم بچه ها، حسابی حال و احوال کردن، بعدم من گفتم پسرتون دیگه گندش و در آورده منم صبرم تموم شده، مادر شوهرم خیلی خانوم خوبیه، خوب میدونه پسرش چقدر اخلاقش گند
مادرشوهرم گفت زنگ میزنم حرف میزنم باهاش
حالا شوهرم زده به سیم آخر که حق نداشتی به مامانم بگی
منم گفتم تو هم حق نداشتی جلو روی بچه دست روم بلند کنی