2777
2789
عنوان

ایا همسرم دنبالم خواهد امد؟

| مشاهده متن کامل بحث + 3018 بازدید | 184 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

و میگفت غلط میکنه بفهمه، دیگه جایز ندونستم و در زدم رفتم تو ، گفتم با کی حرف میزدی، گفت مادرم، گوشیش دیدم درست میگهد ازش پرسیدم که چیو نباید بفهمم که مادذشون پیچوند ، قطع کردم و سوییچ ماشین رو برداشتم گفت، چرا نرفتی خونه پدرت ، گفتم با ماشین میرم، ماشین به نام من بود، گفت سوییچو بزار ماشین مگه مال توئه، من ماشینو به نام خودم زدم پلاک رو عوض کردم

تولدت مبارک عزیزم😍😘

ممنون خانم گل  

ادموند هیلاری اولین فاتح اورست پس از تلاش ناموفقش برای صعود رو به اورست گفت:برمیگردم فتحت میکنم تو یه کوهی و نمیتونی رشد کنی اما من یه آدمم و میتونم؛او در 1953 اورست را فتح کرد.

پارت اول حق با آقا

پارت دوم حق با خانوم

پارت سوم😑

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃   امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

چند روز قبل به بهونه فروش ماشین رفته بودیم و از من وکالت گرفته بود که منم دقت نکردم درواقع وکالت رو به خودش داده بود و بعدم با دفترخونه زذ و بند کرده بودن و ماشینو به نام خودش زده بود

ی جیگری لایک کنه 

عوض شدم!!آدمی دیگر شده ام با کوله باری از تجربه...                با زخم هایی عمیق..با شکست هایی پر درد...                         دیگر هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند آسان مرا مال خود کند...     دیریست از خداحافظی ها غمگین نمیشوم.. ‌                             به کسی تکیه نمیکنم و از کسی انتظار محبت ندارم...                  خودم بوسه میزنم بر دستانم،سر به زانوهایم میگذارم و خودم سنگ صبور خودم میشوم....                                                    حس خوبیست..‌.!!                                                                اینکه خودت همه کَسِ دنیای خودت باشی.....!!!

یه قشنگی لایک کنیه

💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792