پیرو تاپیک قدیمیم،،
براش۱۰۰۰متر پارچه اتو کردم
حالا میگم با جمع من شد یک میلیون حالا بیا خودتم حساب کن،
میگه اره تو گشنه ی پولی نمیدونم چجوری تربیتت کردن
مردم میرن زن میگیرن من سگ
من خودم ۸۰ میلیون دست مردم دارم اما اینقدر ب اندازه تو بیتابی نمیکنم منم گفتم خب ببین چه غلطی کردی ک خدا منو سر راهت دراورده...
گفت اره بخدا
بعدم پاشد رفت.
حالا شرایط من..
دوتا بچه کوچولو دارم اوایل نمیخواستم اینکارو قبول کنم چون جاریم قهر کرده بود و رفته بود،مجبور شدم..
بعد باید نهار شامم اماده باشه.
کلللل خونم پر از پارچه و نخ و ات و اشغال شده..
نباید از خونه میرفتم بیرون چون ممکن بود مشتری پارچشو بخاد.
خلاصه با این مصیبت ها من پارچه هارو اتو میکردم امروزم خودش گفت حسابتو دربیار پولتو بدم و اینا...
خییییلی ناراحتم کرد بخدا ۱ میلیون ارزششو نداشت دلمو بشکنه
حالا اگه بیاره ۲ تومنم بده بخدا دلم نمیره خرجش کنم چون حس میکنم زوری میده این پولو😣😣
خدا لعنتش کنه
خیلی دل منو میشکنه
حالا خوبه ارشد داره و تو اجتماع بزرگ شده اینقدر بدهن و بیشعوره..
ببخشید طولانی شد😣😣😣😣😣😣
نمیتونم دهن ب دهنش نزارم چون واقعا حرفایی میزنه ک ادم میسوزه و نمیشه جوابشو نداد...
میگه تو مریضی افسرده ای😳😳
گفتم اره اونی ک سه ماهه تو خونس و داره برات نوکری میکنه بایدم افسرده باشه
😭