اگر بندازم سرشون انقدر ازشون تشکر میکنه میگه به من اشتباهت اینه که از خانواده شوهر توقع داری
یا اصلا نمیذاره پا بشن خودش میپره
البته مامانش که اصلا اهل کار کردن نیست بچه هاشم قبولش نداره من فقط احترامش میکنم با پسرش
جلو مامانم از خواهرش که مجردِ مثلا یه بشقاب بشورِ انقدر تشکر میکنه ولی از مامانم اصلا فقط دارن میرن یه تشکر میکنه
یه توصیه و خواهش کوچیک کافیه.با نامه نوشتن بزرگش نکن.
اصلاً منتظر تشکر برای مامانت نباش ،همین که نزاری کاری کنه تو دلت خوش باش و احساس رضایت کن
بزار انقدر از هم تشکر بکنن تا دور از جون ،جونشون در بیاد
انقدر به ظاهر رفتارها و حرف ها اهمیت نده
مهم متن کارته
با سیاست بزار کار کنن
متاسفانه کار کردن و محبت کردن عادی میشه کوتاه نیا و با سیاست بزار کاراتو اونا بکنن و تو هم خیلی تشکر کن ازشون
به مرور زمان احترام دروغینشون کمتر میشه و توقعاتشون از هم کمرنگ تر
عزیزم صبور باش تا نتیجه بگیری
عکسالعمل های سریع نتیجه خوبی نداره عموماً
کلاً کار خودتو بکن و به روی خودتم نیار نامه هم یه بار دوبار نتیجه میده بعدها به نامه هم اهمیت نمیده کلی داغون میشی
تقریبا جواب هایی ک به بچه ها دادی را خوندم ....
نمیدونم گلم خودت تصمیم بگیر بعد زایمان از نظر روحی ضعیف میشی یه اخم شوهرت ی حرف مامانت ی اعصاب خوردی همش رو خودت و شیری که به بچت میدی اثر میزاره .
توقع نداره ! ب این چیزایی ک گفتی نمیخورد 😅😅
درسته
من خیلی حساسم برای همین خیلی اذیت میشم زودم داغ میکنم همون موقع عکس العمل نشون میدم بعدم میبینم مامانم یکم گرفته میشه ناراحت میشم کارای کم خانواده خودشونو بزرگ میکنن چون خیلی مامان و خواهرش میگن ولی مامانم بنده خدا اصلا نمگه کوچک به نظر میاد
توکلم به خدا فقط خدا بهترینا رو رقم بزنه
توقع نداره مثلا میگه مامانت بیاد دیگه من استراحت میکنم بعد میگم باید کمکش کنی میگه پس مامانت برای چی میاد من خودم هستم خانواده خودش نسبت به همه چی بی اهمیت هستن ولی من نه
مثلا دختر خواهر شوهر بچه دار شده خواهرشوهرم نرفته پیشش بمونه دختر کوچکش رفته
یامثلا مادر شوهرم خونشو ساخت نوه هاش چندماه هنوز نیومدن خونه مادربزرگشون
الان یکسالِ نوه هاش نیومدن خونشون اهمیت نمیدن
ولی خانواده من برعکس هستن دوراز جون سکته میکنن اگر اینطوری باشِ
اونارو باید دعوت رسمی کنی
