شما جای من باشین چیکار میکنین
از بقیه و رفتار و کارای مادرشوهرم فهمیدم که همسرم خیلی دوس داره و بدون اون نمیتونه زندگی کنه همه کاراشو همسرم باید انجام بده در طول روز چن بار باید در تماس باشن
به خواست مادرشوهرم تو یه ساختمونیم
همیشه تحت کنترل مادرشوهرم بودم چون میخاست منم به فرمانش باشم همه کاراشو بکنم یه حمال دیگم اضافه بشه .
و بدتر اینکه همسرم بدون خانوادش نمیتونه زندگی کن همه کارا و تفریحیات و دغدغه هاش اونا هستن حتی اگه یه زندگی. بدون عیب و راحت داشته باشه اینو میگم چون تو بهترین شرایط زندگی باز همونجور بوده وقتی هوای خانوادشو داشتم وقتی باسیاست بودمم همینطور بوده
من زندگی مجردی جالبی نداشتم فکر کردم با ازدواج به آرامش میرسم آلان که میبینم مورد سواستفاده و فریب مادرشوهر حالم واقعا بده تو این مدت که ازدواج کزدم مریض شدم