اخه مگه نمیدونی سگ دنبال کرده
امشب کارم تموم شد گفتم تا همسرم نیومده منو با چهره وحشتناک ندیده و نگرخیده برم دوش بگیرم
از حموم که اومدم بیرون یادم افتاد ماشین لباسشویی رو خاموش نکردم اومدم بدوم برم وسط سرامیک راهرو حموم با قسمت تهتانی بدن مبارک پخش زمین شدم
جالب اینجاس همونجا نشست داشتم گریه میکردم
با خودم گفتم تا فردا اینها بشین کسی نمیاد بلندم کنه بهتره بلند بشم
اخه شوهرمم نبود تا دو ساعت دیگه اش میومد