کسی ادامه داستان پیدا کردن گوشی تلفن همراه رو بوفه رو میدونه لطفا بگه من اینستا ندارم تاببینم

اره عزیزم تا کجا خوندی بگو بقیشو بگم

اخرش با یه دندان پزشک ازدواج میکنه و خوشبخت میشه

اگه لینک دارید بزارید منم برم بخونم تو نی نی سایت اینستا ندارم

بعد طلاقش یه مدت افسرده میشه و قرص میخوزده و دوستش تشویقش میکنه بره سرکار اینم میره تو مطب دندون پزشکی منشی میشه اونجا دوتا دندون پزشک بوده یکیش اقا یکیش خانم دکتر اقاهه زنش طلاق گرفته بوده رفتع بوده خارج یه بچه هم داشته دکتر زنه بعد یه مدت بهش میگه بااین دکتره مزدوج شو ادم خوبیه خلاصه یه مدت باهاش رابطه داشت و بچه هاشونم باهم اشناشن و بهتر همو بشناسن تااینکه میاد خواستگاری...

درست قبل خواستگاری شوهر سابقش میاد دم در با داداشش دعوا میکنه و داداشش رو با چاقو میزنه اینام مامان و باباش میرن بیمارستان و دختره میمونه خونه خواستگارا بیان و جریانو میگه و خواستگاره میگه بهترین فرصته شکایت کنین و بندارینش زندان و براشون وکیلم میگیره و شوهر سابقو میندازن زندان و مامانش هی میره میاد که رضایت بدین اینام میگن به شرطی که تعهد بده که دیگه دور و بر بچه ام نیاد اونم قبول میکنه و بعدش مزدوح میشه با دکتره و...

دوستشم دیگه طلاق نمیگیره و باشوهرش اشتی میکنه.مراسم عروسی مفصلی هم میگیره و خاله اش اینارم دعوت میکنه و دخترخالش تو تالار باز میخواسته مخ این شوهرشم بزنه که شوهرش کلا پا نمیده و خلاصه با خوبی و خوشی زندگی میکنن و همچنان دختر خالش مجرده  و اینم از این شوهرشم باردار میشه و دیگه الان حضور ذهن ندارم دختر بود یا پسر 

دوست دختر شوهرش کی بود من اولشو خونده بودم

دختر خاله اش.وقتی هم میپرسه چرا اومدی تو زندگی من .میگه تقصیر خودت بود خیلی پز شوهرتو میدادی به ما منم خواستم انتقام بگیرم.میگه بعد طلاقتم قصد ندارم زنش شم .شوهرش که اینو طلاق داد دخترخالش باهاش ازدواج نکرد و شوهرش که سرش به سنگ خورده بود هی میوند که بیا باهم دوبازه ازدواج کن ولی دیگه بهش اعتماد نداشت

ممنون

تاپیک خودشو نداری؟