2777
2789
عنوان

چرا عشق اولم یادم نمیره

| مشاهده متن کامل بحث + 1148 بازدید | 35 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

به زبون نیاوردم

می دونی من بعد از ۱۰ سال چند روز مونده به عقدم خبر طلاقش را شنیدم نمی دونی چه حالی شدم ! ولی سعی کردم عقلم را ببینم خیلی سخته هنوزم وقتی عکس پروفایلش را عوض می کنه یا یه چیزی پست می کنه تو خواب می بینم  باز خوبه تو می بینیش 

دل عروس شکوندن تاوان داره خدایا خودت انتقامم را با عروس دومشون بگیر خیلی ناراحتم 
ای کاش فراموشش کنم


عزیزم سلام 

من ۳۷ سالمه ۱۰ ساله ازدواج کردمو یه پسر نازنین دارم با همسرم ۱۶ ساله اشنا هستم ، ۶ سال دوست بودیم و بعد ازدواج کردیم خیلی دوستش دارم و همه زندگیم پسرمو شوهرم هست ، اما منم مثل شما عشق اولمو هیچ وقت فراموش نکردم البته عشقشو فراموش کردم اما حس شکستی که به من داد چنان تلخ و کوبنده بود که خشت خشت وجودم تمام اعتماد به نفسم همه هر چه که بودمو با خاک یکسان کرد و‌من سالها طول کشد تا دوباره من بشم

۱۷ سالم بود عاشق معلم پیانوم شدم اسمش علی بود البته بعد از یه عالمه ابراز احساساتی که از اون دیدم عاشق شدم رو ابرها راه میرفتم و فکر میکردم دنیا توی اون ادم خلاصه میشه هر هفته برای اینکه بیاد خونمون لحظه شماری میکردم چند ماه بعد از دوستیمون دوست صمیمی من گفت شماره معلمتو بده من میخوام پیانو شروع کنم و من شماره رو دادم و علی برای اون هم هفته ای یکبار میرفت

من بچه بودم نمیتونستم از خونه بیرون برم و تافن حرف بزنم شاید فقط دو بار همو بیرون در حد چند دقیقه دیدیم

خلاصه میکنم داستانو چون طولانی هست اما دوست صمیمیم باهاش دوست شد و نامزد کردن و چنان ضربه ای به من خورد که من که شاگرد اول منطقه بودم رتبه ام سیزده هزار شد و کنکور قبول نشدم یکسال دیر دانشگاه رفتم در این فاصله علی و دوستم نامزدیشون بهم خورد من دانشگاه قبول شدم همون دانشگاهی که علی میرفت ،  علی سال اول ارشد و من دانشجوی ترم ۱ کارشناسی 

جون دادم مردمو زنده شدم تا این ماجرا رو پشت سر بذارم مردمو زنده شدم تا خودمو دوباره دوست داشته باشم ۲۱ سالم بود با همسرم که هم دانشگاهیم بود آشنا شدم و دوستی و ازدواج و بچه 

 نمیدونم الان چرا اینارو نوشتم این موضوعیه که من هیچوقت در موردش صحبت نمیکنم اما با خوندن تاپیکت جای یک زخم قدیمی در قلبم تیر کشید 

خدارو شکر کن بهت ضربه نزد 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

اسم پسر

1373mohannajon | 32 ثانیه پیش

چکار کنممم

rihunnnnn | 36 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز