کلا زندگیم پاشید
با خانواده همسرم ۱سالونیم قهربودم
توبارداریم پدرشوهرم ازخونش بیرونمون کرد
وجهم تو فامیلاشون خراب شد
بعداز ی مدت ک خاهرشوهرمیره واسه کاری پیش دعانویس البته برای کاردوستش بوده یهو دعانویسه نجات جون من میشه ب خاهرشوهرم میگه شماتو خونتون طلسم سنگین گذاشتن بروبگرد دنبالش.میرن وزیرورو میکنن وپیداش میکنن ک ۲تابوده
میگن ب اسم فلانیه برا بدبختیش گرفتن بعدخانواده همسرم میگن عروسمونه خیلی خوب بود زبون زدخواص وعام بود همه حسرت میخوردن ک فلانی چ عروسی گیرتون اومده.گفت هم چشم زدن زندگیتونو هم طلسم بد گرفتن ک ب جون هم بیوفتین.دیگه خلاصه بعداز ۲سال گریه وزاری حرفای منو قبول کردن ودوباره شدم عزیزمصر ولی فقط نماز اول وقت میخوندم وقران ک خدا این دعانویسو سرراهم گذاشت