شوهرمو میگم با یه بچه کوچیک میخاد بره خونه مادرش یه شهر دیگه....اینقد باهاش حرف زدم راضی شده که نریم...باز امروز مادرش زنگ زده اصرار که بیایین دلم برای بچه تنگ شده...یجوری وانمود میکنه انگار بدون این بچه نفس نداره...همش فیلمشه فقط بفکر خودشه ...شوهرمم فورا روش تاثیر میذاره حرفاش...باز غر میزنه سر من...گفتم خیلی دلتنگی برو میگه نه من افسرده میشم اگه نرم...هنوز امیدواره من راضی بشم برم باهاش منم نمیتونم فقط استرس میگیرم سردرد میشم تپش قلب...خدایا شکرت...هیچ کسم ندارم درد و دل کنم باهاش واقعا سخته...
از هرجا بیوفتے ڪمڪت میڪنم بلند شی،هرجا جز چشمام! ️
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
کاش میشد...من از این اخلاقا اگه داشتم این وضعم نبود
پس جسارتا اینجوری میشینی حرص میخوری
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.