بچه ها من قبلا شش سال پیش یه اشتباه کردم باپسری دوست بودم بعدخانوادش نذاشتن بیاد خاسگاریم ازم دورکردن.....ازبس حالم بدبود رفتم پیش دعانویس بهم یه کاغذدادنمیدونم دعا بودطلسم بودچیبودگفت اسم پسره نوشتم تااخر عمربختش بسته شه زن نگیره....گفت ببرقبرستان دفن کن خودتم هیچوقت نرواون قبرستون منم همینکاروکردم
البته دیگه اون پسروندیدم ِِ...شش سال گذشته نمیدونم زن گرف نگرف اصلا دیگه ازش بیخبرم ونمیدونم کجاس....فقط الان پشیمونم ومیگم زن گرفت یانه....من اهل این دعاگرفتن و...نبودم ازبس اونموقع حالم بدبوداینکارگردم....حالا ازدواج خودمم سرنمیگیره باخاسگارام...بنظرتون چکارکنم همش توفکرم....راهنماییم کن دوستان توروخدا