در راستای تاپیک قبلیم.
دو روز پیش دوباره تو سرچ اینستای شوهرم چندتا سرچ بدجور دیدم.
هیچی نگفتم.
کاش الانم نمیگفتم.
شوهرم یه اخلاقی داره که نمیشه حرف بزنی بهش چون سریع از اون ورش جبهه میگیره.
حالا امشب من طاقت نیاوردم و گفتم میخوام یه حرفی بهت بزنم. لطفا اروم باش و اجازه حرف زدن بهم بده. گفتم همیشه کاری کردی که میترسم حرف بزنم.
گفتم اینو دیدم تو گوشیتو .خلاصه سرتون رو درد نیارم. اول گفت بزار ببینم چی بوده و من این کارو نکردم.
بعد کز کرد. گفت اصلا تو که خودت اینستا داری برای چی رفتی تو اینستای من چیزی سرچ کنی.
گفتم واسه همینه که گفتم نمیتونم بهت حرف بزنم از اونورش میگیری.
گفت مگه من میرم سر گوشی تو؟ گفتم ازادی برو هروقت دلت خواست.
بعد هم یکم باهم بحث کردیم و گفتم تو هیچ وقت راهو هموار نکردی برام تا یه نفسی بکشم تو زندگیم.
بعد گفت اینقدر بگرد تو گوشیم تا یه چیزی پیدا کنی و گوشیمو میزارم تو خونه بمونه.
زل زد تو چشام گفت فکر کن که اینجوری بوده.
اصلا برای عقاید من احترام قائل نیست.
منم گفتم خاک تو سرم که همیشه اماده بودم برات.
تاپیک قبلیم هم اخرش این شد که گفت کار همکارم بوده و باهام شوخی کرده. بعد هم گفت باهاش دعوا کردم سرکار و دعوامون بالا گرفت.
بخاطر اینم بهش گفتم حرفای قبلیتم باور نکردم. تو دروغ گویی. گفت اره همه رو دروغ گفتم.
یه جوری رفتار کرد که مطمئن شدم که این کارو کرده.
نمیدونم چرا حس خاصی ندارم نه گریه میکنم و ...
عزیزان ببخشید اگه جواب همه رو نتونستم بدم.