من خودم ساکن بوشهرم ، خونه بابام شاهرود ،دختر داداشم به شدت بهم وابسته ،هر وقت میام از بوشهر دختر بلا پیش من می خوابه، برای اینکه خیلی عادت نکنه کمتر اجازه بهش می دن شب بمونه فقط تو رو خدا امشب نذاشتن بمونه ببینید چکار کرده
این جناب خان اسمشو گذاشته شادی ور دل من خوابوندش سفارشم کرد که شیشه شیر بهش بدم پوشکشم عوض کنم حواسم باش پتوشم از روش برندار خخخخخ رسیدن خونه زنگ زد عمه جون شادی اذیتت نمی کنم قول می دم صبح زود بیام