خانواده شوهرم شهرستانن دوتا از برادرشوهرم تو تهران کار میکنن بزرگه خونه مجردی داره کوچیکه توی رستوران کار میکنه همونجاهم میخوابه
دوهفتست تعطیل کرده تو این دوهفته هم دوبار اومده خونمون دو روز مونده بعد رفته تو این اوضاع اصلا هم بهداشت رو رعایت نمیکرد مگر اینکه من بهش بگم برو دستاتو بشور
سه روز پیش ازینجا رفت آزادی خرید کنه ازونجاهم بره خونه داداشش بعد قرار بود دیروز بره خونه عمه هاش بهشون سر بزنه ازونجاهم بیاد خونه ما بعد بلیط بگیره بره شهرستان
شوهرم دیشب زنگ زده بهش گفته اگر برادرتو دوست داری نیا اینجا میری کل دنیا و میگردی رعایتم نمیکنی زن من بارداره پس فردا خدایی نکرده کرونا بگیره من چه خاکی توی سرم بریزم بعد الکی گفته منم مریضم میای مریض میشی و ...
یکم ناراحتم به شوهرمم گفتم نباید آنقدر صریح بهش میگفتی نیا بیچاره نصف لباساشم مونده خونه ما