من مامانم میدونه بابام نمیدونه.اسم دوس پسرمو علیه.بعد کنار مامانم داشتم اروم پچ پچ میکردم که این کارو کرده اون کارو کرده شیش ساعت داشتم میگفتم اخرش مامانم گف کیو میگی.حواسم نبود بلند گفتم وای علی دیگه.بابام داش تلوزیون میدید یهو برگشت نگام کرد.خداروشکر اسم شوهره خواهرمم علی بود سریع جمعش کردم گفتم عه بابا نمیدونستی.با ابجی میخواستن برن مسافرت کنسل شد.قلبم یه لحظه اومد تو دهنم