عیدنوروز بود رفته بودیم خونه عمه ام عید دیدنی ☹
اومدم اجیل بریزم برا خودم گو زیدم 😓😥 اون لحظه همه ساکت بودن خانواده خودمون ۸ب علاوه تازه دومادمون ک اولین دوماد بود میشد ۹ 
خانواده عمه ام ۷
خانواده عموم ۷ 
جلو ی ملت ب تنهایی با ی عظمت صدا ابرو برا خودم و خانوادم بخاطر ی اجیل نذاشتم کارد بخوره این شکم 
پسر عموم همش  ب مامانش میگه ععععه مامان مامان الهام گو زید دوباره دو دقیقه بعد مامان مامان ...
این شهکار برا سن ۵یا۶ سالگی بود و تو سن ۱۸ سالگی فهمیدم هر سه پسر عمو منو میخوان همونایی ک صحنه حماسه افرینی منو دیدن 😌