من حدود دوماه پیش نامزدیم بهم خورد صیعه محرمیت بودیم یک ماه.... بعد از طرف نامزدم بهم خورد بخاطر اینکه از حرفای بابام دلخور شده بود و اینو بگم که نه حرف بابام درست بود نه برخورد اون که بخواد بخاطر ی حرف کوچیک نامزدی بهم بزنه... من توی این دوماه شبانه روز خوراکم گریه بود 😔😔😔 پیر شدم غرورم احساستم همش نابود شد الان پشیمون شده میگه میخوام برگردم میگه من اشتباه کردم غلط کردم من بدون تو نمیتونم نمیخوام دیگه از دستت بدم فقط یک فرصت بهم بده تا همه گذشته رو جبران کنم منم دوسش دارم ولی اینده امو فدای دوست داشتنم نمبکنم همش التماس میکنه ی فرصت دیگه میخواد نمیدونم چیکار کنم از ی طرفم میدونم خونواده ام تحت هیچ شرایطی قبول نمیکنن ولی میگه راضی کردن اونا با من... واقعااا نمیدونم بهش ی فرصت دیگه بدم یا نه مشاوره هم رفتیم به من گفت ریسک زیادیه برگشتن ولی به اون گفته میتوتی برگردی ولی شرایط برگشتن خیلی سخته و کلییی شرطم براش گداشتم و یکیش حق طلاقه ولی میگه نمیتونم حق طلاق بدم که بخوام همیشه استزس از دست دادنت داشته باشم ... بنظرتون ی فرصت دیگه بهش بدم ؟؟؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خودممم همین حرفو بهش زدم گفتم نمینونم بهت اعتماد کنم ولی میگه قول شرف میدم د ...
همه اولش همین حرف رو میزنن... تو دیگه درد هات رو کشیدی بهش اجازه نده هروقت خواست بره هر وقت خواست بیاد تازه حق طلاقم نمیده حتی اگه بده هم به درد نمیخوره وقتی بگه نمیخوادت حالا نتونه طلاق هم بده کاری نمیتونی بکنی باید بزاری و بری..