جاریم بارداربود افسردگی شدید داشت هروزمیرفت سونوهمیشه زنگ میزد بلندشدم چیزی نشده منم چون ام اس دارم هروززنگ میزد هیچ وقت بروش نماوردم میگفتم بزارخاطره خوبی ازم بمونه بهش گفتم بهت قول میدم پسرت بیاددنیاازدیوارصاف بکشه بالا حالاکاش بیای ببینیش نمیزاره اب خوش ازگلوش پایین بره انقدماشاالله شیطونه سه سالشه 😍😍😍😘😘😊😊