موقع ترخیص دختراولم یه جور بچه رو بغل گرفته بود وراه میرفت انگار تومیدان جنگ وهمه کمر بستن بچه شو بگیرن با اخم میرفت تو چشم مردم تا بهش گفتم چخبرته هیچکس نمیخواد بچتو بگیره خودش زد زیر خنده. اونشب تا صبح تو سالن انتظار دورزده میگفت سختترین شب زندگیم بوده گفت حتی به پیری دخترمم فک کردم بیچاره تمام دهنش آفت زده بود تایکماه نمیتونست درست غذا بخوره😂😂😂😂😂 ولی سر دومی آبدیده شده بود
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
هی میرفت و میومد دم زایشگاه هی میپرسید خانم من زایمان نکرد بعد که جواب مثبت گرفت یه ظرف خرما که قبلش برام با گردو و کنجد آماده کرده بود داده بود که بدید خانمم بخوره بعدم که از زایشگاه اومدم بیرون هی میپرسید خوبی
از من بیشتر استرس داشت پرستاره میگفت شوهرت دیوونمون کرد😂😂😂