ما یه شهر دیگه ایم مامانم اینا مامانش اینا یه شهر دیگه
امروز اومدیم شهرمون لباس بخرم ننه اش باهامون اومد نزاشت هرجا رفتیم اومد بعد ما رفتیم مانتو فروشی زنگ رد بیا نظر بده برا کفش بابات منم ب شوهرم گفتم پس میرم اون پاساژ گفت برو منم گفتم واقعا ک من تنها تو بری اونجا منم میرم پیش بابام زنگید نرفتم اونم گفت من خونه مامانت نمیام منم گفتم منم اونجا نمیام تا اینجا داشته باش