2777
2789
عنوان

چرا همسرم باهام لج می‌کنه و...

1067 بازدید | 17 پست

سلام من هشت ماهه ازدواج کردم . من هرموقع کسی جایی دعوت کنه استرس میگیرم چون باید یه عالمه بهش التماس کنم و دعوا کنیم بعد ببره . همیشه با التماس خونه بابام میبره خودشم تنها نمیزاره برم باید خودشم بیا اگه هم تنها برم یکی دو ساعت بمونم اومدی مامانش بهش میگه چرا گذاشتی موندو .... و دوباره دعوامون میشه بنظرتون من چیکار کنم چطوری بهش حالی کنم ک کسی ک مارو جایی دعوت کرده بهمون ارزش قاعل شده کلا بعد هر خواسته ام میگه ن هیچ موقع نگفته باشه خسته ام 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم شوهرم توایل ازدواج خیلی زبون نفهم بود. 

خونه بابامم بزور میبردم. دعوتی هم همینطور با کلی التماس ، زود با خوردن شام میخواست بلند بشه ، اصن خیلی بد بود. البته علت این رفتاراش این بود ک خونه ی پدرش اصلا اداب معاشرت بلد نبودن و با هیچکس در ارتباط نبودن. 

منم فقط با قهر و دعوا و شلوغ بازی تونستم ادمش کنم. 

منم شوهرم توایل ازدواج خیلی زبون نفهم بود.  خونه بابامم بزور میبردم. دعوتی هم همینطور با کلی ا ...

درست مثله من . ولی من میدونم همش مامانش یادش میده خودمم چند بار شنیدم

ن برا فامیلای من 


وقتی مهمون دعوت میشید و از طرف خانواده ی خودشه وقتی دارید میرید بگو دلم میگیره وقتی فکر میکنم اگه الان بر عکس بود تو نمیخواستی بیای 

بگو منم الان علاقه ای ب این مهمونی رفتن ندارم اما بخاطر تو و احترام ب تو و علاقه ام ب تو دارم میام بدون دعوا بدون اخم ولی اگه بر عکس بود هیچی اینجوری نبود 

هی از این حرفها بزن موقعی که داره میره مهمونی خونه فامیلاش تا کم کم بفهمه تو اگه میری عاشق چشم و ابرو فامیلاش نیستی بخاطر شوهرت میری تا بفهمه

ايشالا درمان سرطان كشف بشه
تحویلش نگیر خودت برو بگو کار داشت

مگه میزارن برم دیروز عمه ام بچه اش تازه ب دنیا اومده دعوت کرد بود همه فامیلارو ناهار منم دعوت کردن دوروز قبل بهم گفت منم همش رو مخش کار می‌کردم ببره آخرش گفت عمه ات خودش دعوت کرده شوهرش نمیدونه منم زدم بشقاب شکست پامم بریدم اومد منو زد رفت بیرون بعد نگو مامانش بهش گفته بیابرین ناهار زشته و... زنگ زد بیا بریم کلا دهن بینه

وقتی مهمون دعوت میشید و از طرف خانواده ی خودشه وقتی دارید میرید بگو دلم میگیره وقتی فکر میکنم اگه ال ...

اهوم بهش میگم اینارو حتی میگم بهش عزیزم خواهش میکنم بخاطر من بیا پیش خانواده ام ناراحتم نکن ولی اصلا انگار ب حرفام گوش نمیده

یکم بی تفاوت باش بهش حساسیت نشون نده 

نمیتونم بی تفاوت باشم خب منم با یه آرزو هایی اومدم خونه این  الان سه روزه التماس میکنم برم آرایشگاه پریروز نزاشت با مامان خودم برم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز