امروز دوستم داشت از دوستش صحبت میکرد،میگفت با یه مرد متاهل پولدار دوس شده ،عین چی تیغش میزنه،مرد به هوای ماموریت کاری با این دوست دخترش میره مسافرت،مرتیکه خر گفته من بعد هر سفرم یه طلایی،سرویسی چیزی واسه زنم میگیرم که دهنش بسته باشه،انقدر متنفر شدم از دوستش،دیدمشم دختره ی پتی رو،یه لباسایی میپوشه همه مارک و گرووون،حالم گرفته از صبح،خیلی ترسناک شده جامعه😰😰