2777
2789
عنوان

خانومای باردار...حالم بده

70 بازدید | 3 پست

حالم بده...باردارم...خونواده همسرم از اول زندگیم دخالتای كاااامل تو همه مساعل زندگیمون داشتن...از وقتی باردار شدم ك كلا افسار انداختن گردن همسرم و جذب خودشون كردنش...منم ك حساس شدم و همسرم بیشتر جذب اونا شده...دیگه خسته شدم...نمیتونم به خانوادم بگم...اونا خیلی گرفتاری دارن..مامانم مریضه اگ ناراحت بشه حالش بد میشه...حالا دیگه طاقتم تموم شده.میخوام ی چیزی بخورمو زایمان كنم...اصلا چرا میخوام دق دلیمو سر این بچه خالی كنم؟؟دیوونه شدم...هرچی دوست دارین بگین...خیلی وقته با هیشكی حرف نزدم

این نی نی که الان داری از وجود خودته میشه 

دیگه تنها نیستی اونم پشتیبانت میشه

مردا همه مثل همن زمان بده درست میشه عزیزم

و گفت هرگز جز مردم نادان کسی از رحمت خدا ناامید نیست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

امشب بدترین شب بود...برای اولین بار دعواهامون جلو مادرشوهرم بروز دادم...اونم ب شوهرم گفت این زنیكه چرا اینجوریع...باز ب من میگفت لعنت ب شیطون بگو و درست شو....شوهرم برا اولین بار جلو مادرشوهرم بهم گفت بزار بره گورشو گم كنه زنگ بزنه مادرش بیاین دنبالش ببرنش دیگه طاقتم سر رفته...میدونین طاقتش از چی سر رفته؟؟؟از اینكه از موقعیكه بیدار شد میخواد خونه مادرش باش تا موقع خوابیدن و من بعضی وقتا میگم چرا خونه خودمونو دوست نداری من برات هیچی.نیستم مگه اون چیكارمیكنه تا منم انجام بدم...خدایاااااااا كاش به این بچه ظلم نمیكردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز