ضمناً، از آنچه گفتیم، به خوبى مى توان دریافت: هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره «لقمان» و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن) این است که: کبر و غرور را به طور کلّى محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن.
چرا که غرور، سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، اشتباه در قضاوت، گم کردن راه حق، پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.
على(علیه السلام) در خطبه «همّام» درباره صفات پرهیزگاران مى فرماید: «وَمَشْیُهُمُ التَّواضُعُ»؛ (آنها متواضعانه راه مى روند).(1)
نه تنها در کوچه و بازار، که خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فکرى و خط سیر اندیشه ها توأم با تواضع است.
برنامه عملى پیشوایان اسلام، سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است.
در سیره پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: هرگز اجازه نمى داد، به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه، مى فرمود: «شما به فلان مکان بروید، من هم مى آیم، در آنجا به هم مى رسیم، حرکت کردن پیاده، در کنار سواره، سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى شود»!(2)
و نیز مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر روى خاک مى نشست، غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى خورد، از گوسفند شیر مى دوشید، و بر الاغ برهنه سوار مى شد.(3)
این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید ـ مانند روز فتح «مکّه» ـ انجام مى داد، تا مردم گمان نکنند، همین که به جائى رسیدند، باید باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند، از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند، و از حال توده هاى زحمت کش بیگانه شوند.