بچه ها خیلی دیروز خورد توی ذوقم، همسرم همه ی مناسبتهای مهم هدیه می گرفت از گل بگیر تا یه خرید توافقی با حضور خودم...
اما دیروز که از اداره امدم ، هیچ کاری نکرد، شبش رفتیم کادوی مادرها رو هم دادیم و اخر شب من از ناراحتی گریه م گرفت و بهش گفتم انتظار داشتم.
راستش امسال چون باردارم ، همه اش فک می کردم حتما برام هدیه یا گل می گیره و مهم تر از همه غافلگیرم می کنه. اما خبری نبود و منم که از ظهر منتظر بودم اختیار از کف دادم و آخر شب ناراحتیمو بروز دادم.
حتما میگید روز زن شنبه س و حالا وقت داره و ...
اما همسرم برای کارش باید بره شهر دیگه ای و تا شب شنبه خونه نمیاد، بعدشم که برسه شهرمون، باید بریم سونوگرافی، یعنی من که مطب هستم اونم تا برسه میاد پیشم.
خلاصه وقتی نمی مونه که بره هدیه بخره یا غافلگیرم کنه. بنابراین می مونه یا بعدش هدیه بگیره یا این که می خواد بگه با خودت بریم و سلیقه ی خودت باشه و ...
به خدا من اصلا سر هدیه نیس که ناراحتم ،یه چیز ۵۰۰۰ تومانی می گرفت راضی بودم، فقط ناراحتیم از اینه که امسال برای من واقعا روز مادر بود، اولین باری که واقعا توی زندگیم مادر شدم و چقدر ذوق این روز خاص رو داشتم، و همسرم نکرده توی این همه وقتی که داشته یه غافلگیری کوچولو و به یاد موندنی برام ترتیب بده...
بعدم که شب بعد کلی اصرار خودش ناراحتیمو بهش گفتم، جای عذر خواهی و محبت، هی توجیه میاره که تو منو ناراحت کردی، تودل منوشکستی تو منو هیچ کردی! من این همه مناسبت برات خریدم و تونادیده گرفتی،حالاوقت داشتم، تو از کجا می دونی من شاید برات می گرفتم شایدم دیرتر میگرفتم چرا انقدر زود ناراحت شدی ازم!
میگم بابا جان وقتی تا شنبه شب سر کاری و نیستی دیگه چه دیر و زودی! از صبح که خونه بودی دنبال کار همه رفتی الااین که به منم یه فکر کنی.