خیلی ناراحتم.ما بعد چنسال ک از بچگی عاشق هم بودیمو هم دیگرو دوست داشتیم خرداد ماه بهم گف ک میخواد بیاد خواستگاری
بخاطر اینک من شرایطشو نداشتم افتاد عقب و برای شب یلدا اومدن خواستگاری.صیغه محرمیت خوندیم و انقد هم دیگرو دوست داشتیم ک همه میدونستن و شدیم زبانزد همه.یکماه و نیم بعد از نامزدیمون منک خوته مادر شوهرم بودم یکم بحثمون شد ولی ب یساعت نکشید ک باهم خوب شدیم .رفتیم بیرون اومدیم تو خونه یهو ازین رو ب اون رو شد جوری ک دیگ نامزدم منو نمیدید .جونمون واسه هم در میرفت .فقط با قربونت برم و دورت بگردم حرف میزدیم باهم جوری شد ک حاضر نشدددیگ منو ببینه توی یکساعت .
انگار من جلوش سیاه سیاه شدم .ترسیدم ازین ک دعایی چیزی برامون گرفته باشن.رفتم پیش یکی از اشناهامون گفت ک براتون طلسم سیاه گرفتن و ی پول خیلی سنگین داده بودن .گف هم برا خودم هم برا نامزدم هم برا جداییمون .خودم میدونستم ک جادو کردن منو فهمیده بودم از حالات و رفتار خودم .و برام باطلش کردو بهتر شدم .و بعد جدایی هم بانامزدم حرف زدمو چت کردیم هم دیگرو دوست داریم هنوز
ولی طلسمی ک برای اون بوده هنوز هس .
نمیدونم یبار دیگ برم پیش اشنامون یا نه .ولی من نمیخوام با دعا برگردونمش ک دلچرک باشم فقط میخوام اگ دعایی گرفتن براش باطلش کنم
چیکار کنم
برم بنظرتون یا نه