سلام دوستان من بیست سالمه پنج ساله ازدواج کردم شوهرم ده سال ازم بزرگه یه پسر دوسال و نیمه دارم و الان سه ماهه باردارم همیشه با سردی و بی محبتی شوهرم مشکل داشتم اما این اواخر خیلی بد شده هرروز۶صبح میره۱۱شب میاد۱۲میخوابه حدود سه ماهه باهم رابطه نداشتیم من واقعا خسته شدم ازین وضعیت نمیدونم چیکار کنم میخواستم بچمو سقط کنم خانوادم اجازه ندادن لطفا راهنماییم کنید
قربونت عزیزم فدا اون نی نی تو دلیت خدا به زندگیت نور امیدو خوشی ببخشه
ایشالا عزیزم خدا مشکل همرو برطرف کنه مام همینطور واقعا به یکی نیاز داشتم درد دل کنم به خواهرم تا میام حرف بزنم میگه خب نمیاوردی ولی خب من فک میکنم با این وضعیت اوردن بچه غلطه من جلوگیریم با کاندومه ولی چون همسرم بدش میاد اخر سر میزاره واقعا موندم چجوری باردار شدم
ایشالا عزیزم خدا مشکل همرو برطرف کنه مام همینطور واقعا به یکی نیاز داشتم درد دل کنم به خواهرم تا میا ...
دختر یک هزارمم به این فک نکن چرا باردارم یا چرا اوردم عزیزم تو نخواستی که خدا خواسته یه برگم بدون این که خدا نخواد نخواد زمین نمی افته ما خودمون سه تا بچه ایم سه تا دختریم مامانم که اخری رو حامله شد من ۵سالم بود انقد خودشو میزد که نگو طناب میزد بچه بیوفته الان بابام به عینه علنی میگه مهدیه نور چشم منه اون نباشه من میمیرم در این حدا من خودم میگم بچه خوبی نشدم برا خانوادم حتی لیوان از زمین بر نمیداشتم همه کارای مامانم به عهده خواهر کوچیکمه
قیافه من وقتی میام نی نی سایت 😮🤔😶🤐😖😧🤒🤕🤮 تیکر رسیدن به ارزومه بارداری نیست
مامانم میگفت بابات تو روم نگا نمیکرد انگار من تکی حامله شدم بابا بچه تو دیگه بعد این که خواهرم به دنیا اومد خونه خریدیم بابام زفت تو شرکت کارمند رسمی شد باور داشته باش حکمت خدارو فقط بگو شکر جلو گیریم از این به بعد محکم کاری کن تو فکر خیال نیوفتی برو دستگاه بزار یا قرص بکار تو بازوت
قیافه من وقتی میام نی نی سایت 😮🤔😶🤐😖😧🤒🤕🤮 تیکر رسیدن به ارزومه بارداری نیست