به شوهرم گفتم واسه خرید لباس عید بهم 2 تومن بده و گفت باشه
چند روز بعد گفتم خوب پول رو برام واریز کن گفت برم خرید گفت فعلا ندارم خرد خرد بهت میدم
بعد دیشب خونه داداشش دعوت بودیم و داشتم با جاریم صحبت میکردیم که گفت پول لازم بودیم 5 میلیون از شوهرت قرض کردیم
من واقعاً ناراحت شدم ک چرا به من نگفت و باید از کس دیگ ای بشنوم البته چیزی ب روی شوهرم نیاوردم
بهش بگو چراغی که به خاکه رواست به مسجد حرام است
به روی شوهرت نیار...ولی اصرار کن من دو تومن رو نقد میخوام...
بگو چطور فلانی پنج تومن واسه خانومش خرج کرده تو نمی تونی ...یعنی همون جاریت
چه بد
من بودم الان شوهرم به علت پارگی ناشی از چنگ و دندون خونه ننش بود چه صبری داری
خون اش حلال شد
برا منم پیش اومد وقتی اعتراض کردم بهم گفت تو ندید بدید هستی
وای دوس دارم اینجور مواقع همونجابا تابه بزنم تو مغزش انشالا به حول قوه الهی دیگع پانشه
خشونتم یکم زیاده دست خودم نیس دیوونم
بزن تو سرش
اتفاقا الان وقتشه ک بری ب روش بیاری و بگی کارت خیلی زشت بوده ک پنهون کردی نمیدونی وقتی زن داداشت گفت از تو پول گرفتن و من اطلاع نداشتم چقد پیشش خجالت کشیدم ک مثلا من همسرتم ک زن این زندگیم ولی در جریان نیستم حس هیچ کاره بودن بهم دست داد👍
شوهر منم پریروز ۱۵ تومن چک داده داداشش اونم بدون تاریخ بعد اومده به من میگه دادم میگم چرا میگه دلش خوش بشه گناه داره حالا شوهر من داداش کوچیکس اصلا هم با اونا رابطه نداریم. گور پدر دل من
به شوهرت بگو دیشب جاری گفت ۵ میلیون خرید عیدش هزینه داره و داداش نقدی بهش داده
با خودم گفتم خوش به حالش شوهر من ۲ تومن نقد نداره
