وای این که خوبه
یه نفر تعریف میکرد شب عروسی داییش با دختر خالش دوتایی رفتن زیر میز قایم شدن و تماشا میکردن.وسطای کار یکیشون حرف میزنه لو میرن!یعنی دایی و زنداییش فکر کنم نابود شدن
اصلا تو مغزم نمیگنجه بنده های خدا کوفتشون شده.الان بعد بیست و پنج سال هنوز زنداییش ناراحته