2777
2789
عنوان

مادر شوهرم برا تولد دخترم نیومد

704 بازدید | 28 پست

خانما من قبلنا هم تایپک زدم و از مهریونی و درک بالا مادرشوهرم گفتم الان ۴ ساله عروسشونم ولی هیچوقت مشکل نداشتیم باهم 

حالا آدر تولد دخترم بود و اولین سالشو تدارک حسابی من در حد خودمونم که عکساش تو تاپیک قبلیم هست 

زدم زدم دوروز قبلش دعوت گرفتم گفت باشه ما هیچ کاری نداریم و میایم 

حالا روز تولدش شاعت ۱۲ ظهر زنگ زده ما نمیتونیم بیایم گفتم چرا گفت پدرشوهرت سرما خورده گفتم اشکال نداره بیاد نمیزارم دخترم برم نزدیکش میترسی مریض شه گفت باشه به شوخی گفتم یه وقت نگی نمیایم حداقل بخاطر پسرت بیا که بتجناقش هست نگه این پسر چرا پدر مادرش تو تولد دخترش نیستن 

شد ساعت ۴ نیومدن یک ساعت دورن از ما ولی ماشین دارن 

زنگ زدم گفتم چرا نیومدین دلواپستون شدم گفت هنوز خونه ایم پدرشوهرت رفته بیرون بیاد میایم شد ۶ نیومدن هوا تاریک گفتم به شوهرم زنگ بزن ببین کجان گفت من دستم بنده خودت بزن با اکراه زنگ زدم میگم کجایین نگرانمون کردین گفت نمیایم والا 

گفتم چرا گفت حوصله نداریم 😦منم گفتم باشه دلم شکست خیلیم شکست 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

احتمالا یه مشکل خاصی براشون به وجود اومده

حتماااااااا بخونید💕💕💜💜دو تا بچه بودن توی شکم مادر.اولی  میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما. یه جایی هست که میتونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره. ما با جفت تعذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم. ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی.مثل دنياي امروز ما و خدايي كه همين نزديكيست.😍

حالا تو این چندسال خدا گواه یک کلمه مابین ما رد نشده که دلخوری یا چیزی باشه هرچی بوده گفتم اشکال نداره با اینکه شوهرم واقعا از خانوادش از قبل ازدواج دلگیر بود و همیشه به من میگفت کم محل بده حالا نیومدنم گفت خوب بهت میکنن میگم کم محل بده اینا ارزششو ندارن ولی تو کوتاه نمیایی ولی نمیخاستم به اختلافا دامن بزنم و شورش کنم میگفتم خودم بچه دارم برادر دارم پدر مادرم احترام میزارم اینام مثل اونا 

بعد حالا گذشت یکی از اقوام شوهرم فوت کرد مجبور شدیم بریم اونجا اونام تو این مدت دوماه اصلا نیومدن و به رو خودشونم نیاوردن 

رفتیم اونجا گفتم حالا مادرشوهرم جبران میکنه منم کینه بدل نمیگیرم اما انگار نه انگار 

بعد همین مادر شوهر برا تولد نوه های قبلیش گوشوارا و ۲۰۰ پول داد که خودمم شاهد بودم بعد هی نیگه دلم برا دخترتون تنگ و اینا الکی اگه دوسش داشتی به شلوار ۲۰ تمن میدادی که کینه نندازی این وسط فرق نزاری 

دارا هستن نه اینکه ندار باشن 

حالا بخدا من برا رب گرفته بود یه پارچه براش گرفتم گفتم عوص زحمتاش ولی تصمیم گرفتم روز مادر نه بهش زنگ بزنم نه کادو بگیرم شوهرمم میگه جوابشو نده حتی اگه زنگم زد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز