سلام بچه ها عروس خالم تازه عروسه براش پاگشا گرفتیم یه هفته زودتر بهش گفتیم بیاد خونمون پنجشنبه. بعد دوروز مونده بود به پنجشنبه به خالم گفت نمیریم چون یجا دیگه دعوتم کردن. خالمم زنگ زد بهمون خبر داد. دوباره دوهفته بعدش گفتیم جمعه بیاد البته چند روز زودتر گفتیم پنجشنبه اش منو مامانم رفتیم کلی خرید کردیم تو راه برگشت به خونه بودیم دوباره خالم زنگ زد گفت یجا دیگه دعوتن نمیان... من اعصابم به حدی خورد شد به مامانم گفتم حق نداره دعوتش کنه بقیشو میگم الان
خدایا کمکم کن تا باحرفهام دلی رو نشکنم و عشقی رو به نفرت تبدیل نکنم
دختر عزیزم عشق من مرسیییی با تلاش خودت و کمک خدا جونم خوب شدی خوبتر هم بشو تا مامان از ته دل بخنده یه مامان پر تلاش که هشت ماهه تو رزمه ول نمیکنم تا خوب شدن کاملت عشقم .عشقم پسرم مرسی که سالمی وهستی
مامانمم خیلی ناراحت شد و به من حرف زد بخاطر اون بی ادب که چرا من عصبی شدم. خوب اون همه وسایل گرفتیم دستم پر بود مامانم زانوش درد میکرد همه رو بار من کرده بود
خدایا کمکم کن تا باحرفهام دلی رو نشکنم و عشقی رو به نفرت تبدیل نکنم