هفته ي ٢٤هستم الان
چندروز پيشا شكمم درد ميگرفت ميرفتم دكتر ميگفت انقباضه و بايد فقط استراحت كني،خلاصه مامانم اومد پيشم كه ازم مراقب كنه ولي خب نميشد زياد بمونه چون هم برادرام خونه تنهان هم راه دوره نميتونه بره و بياد،چندروز قبلش پيشم بود
شوهرم گفت ميگم خواهرم بياد،از اون روز كه اومده من دارم ازش مراقبت ميكنم ،اصلا باهاش راحت نيستم و مثل يه مهمونه غريبه س واسم ،نميتونم جلوش كم بزارم چون ميدونم حرف و حديث زيادي پيش مياد،اصلا هم نميفهمه كه من باردارم بلندشه يكم كمك كنه😞خسته شدم شوهرمم هرچقدر بهش ميگه كمكش كن،دست تنهاس،به دوتا ظرف و اين چيا جمع ميكنه بعدش ميشينه
يك هفته س من جا استراحت دارم مهمون داري ميكنم
برنامه چيدم فردا باهمسرم برم خونه بابام تا جمعه بلكه اين بره😅
خيلي پروون
من ٢٠روز پيش اساس كشي داشتم هيچكدومشون نيومدن كمكم،نه خواهراش،نه زن باباي گراميش،واسه همين شكم دردو انقباض اومد سراغم از كار زياد