سلام خانوما ازتون میخام که خواهرانه منو راهنمایی کنید.ما ۴ ساله ازدواج کردیم مادرشوهرم از هر نظر بین دوتا پسراش و دخترش فرق میذاره همه اینو دیدن بع چشممن اگه بخام بنویسم طولانیه خیلی یعنی فقط میگه دخترم
ما خونمون نیم ساعت فاصله داره باهاشون دوهفته یکبار دوساعت میریم و میایم برادرشوهرم دیوار به دیوار چندتا دیگه مسی بزرگ تو اتاق بالا داشته میخاسته ببره بده از این سماور و تزئینات مسی برا جهاز دخترش دیدم گوشیم زنگ میخوره زنگ زد که قابلمه ها من خونه شما نیست گفتم نه گفت شوهرت برده اگه اون نبوده پس چرا وسیله هایی که شما اون بالا داشتی سرجاشونه دیگای من نیست گفتم ما دوساعت میایم تا دستشویی هم دتبال مایی گریه میکرد میگفت الهی نخورین مگه غیر شما کی میاد خونه ما و فلان و بهمان درصورتی ک من اصلا ندیدمشون من حتی سر یخچالشونم نمیرم حالا بعد یه هفته پیام داده رو گوشی شوهرم مگه من چی گفتم بهتون رفته به برادرشوهرم گفته من به بچم گفتم به زنش چه زده زیر همه منم به شوهرم گفتم کاری به تو ندارم اما من قطع رابطع میکنم دیگه خسته شدم هر روز یه بحث یه ناراحتی واقعا مشکلات زندگی مون کمه باید مسائل حاشیه هم باشه اونم سکوت میکنه اما خانوما واقعا دیگه عاجز شدم شما بگین چیکار کنم