از ظهریع که باهم حرف زدیم ..خیلی خوابش داشت.به من گف باهاش حرف بزنم اون میخوابع ..ی چن دقیقع بعدش خوابش برد...
بعدش برام ویس فرستاد از خواب بیدار شدع و پسرداییش اومده دنبالش برن جایی..
از ساعت پنج که رفتع دیگه نیست😭
هیچوقت منو بی خبر نمیذاااااشت دارم میمیرم..هرچی پیام .هرچی زنگ..بی فایدس.
مشکل قلبی دارع😓😭میترسم بع خانوادش بگم اونام بی خبر باشن نگران بشن..
دارم دیوونه میییشم😭