نمیشه بگی سخت نیس ولی خدا کمکت میکنه
منم هفته اولی ک فهمیدم حاملم کلی گریه کردم ولی بعد با خودم گفتم خدا ی چیزی تو من دیده ک بهم دوباره بچه داده
بعدش همش ذوقشو داشتم فقط نگرانیم این بود ک تو شهر غریب بودم. باورت نمیشه ماه چهارم بودم ی جوری کار شوهرم جور شد برگشتیم تهران ک هنوز ک هنوزه همکاراش میگن تو چجوری تونستی بیای اصلا امکان نداره
دنیاهم ک اومد سختی خودشو داشت.خواب خودم خیلی کم شده همین الان ک دارم برات مینویسم ۳ تامون مریضیم اومدم خونه مامانم بنده خدا هی ب ما میرسه
ولی شیرینه .
میدونم بچم را بیوفته با اولی هم بازی میشن منم کارم کمتر میشه