هیچی خودمو و شوهرم امشب خیلی خندیدیم بابت خودمون
شوهرم خونه خرید پول کم داشت
پدرم قسمتی پول جهزیه رو بهش داد و خونه خریده شد و پول نداشتیم برگردونیم
گفت اگه میشه یسری اقلامو من برم بخرم قبول کردن
امشب با جیب خالی یعنی ۱۸ هزار تومن رفتیم قسطی کالا خریدیم
موقع حساب کردن شد و قسط بندی گفتن باید ۲۰۰ بدین
حالا ما همینجوری بهم زل زدیم 😂
گفت من بم بیرون ببینم کسی هست بفرسته برام
همینجوری داشتم دور میزدم توی فروشگاه یهو مسیج واریز اومد
به ینفر چند ماه پیش قرض داده بودم امشب بعد چند ماه برام ریخت
معجزه ی خدا بود برامون
چون ابرومون میرفت 😑😐
اومدیم بیرون کلی خندیدیم از اینکه خدا توی کار ما دوتا مونده 😂😂😂
ولی حضور خدارو خیلی خوب حس کردم ☺☺